اولین کلمات آرشیدا
آی از این دخترک شیطون و شیرین ما که تازگیا میگه بابا اما نمیدونه بابا کیه آبه هم میگه قربونش برم اما این دندون دومی که تازه دیروز نیش زد حسابی دمار از روزگار مامان و باباش درآورد چون نه غذا میخوره نه قطره آهنشو دیشبم که تا میتونست گریه کرد و منو بابا رو دیوونه کرد حتی کندن عروسکای رو یخچالو و دیدن تبلیغ لوسی هم آرومش نمیکرد ...
نویسنده :
کیمیا
11:36
عکسهای جدید آرشیدا
عکسهای جدید آرشیدا
عکسهای جدید آرشیدا
آش دندونی
مروارید سفید
هووووووررررررا بالاخره یه مروارید سفید کوچولو از تو صدف دهن آرشیدا کوچولو درومد... خیلی هیجان داشت هیجانی تر از هر چیزی که فکرشو بکنی از بس بالا و پایین پریدم که تو فکر کردی دارم باهات بازی میکنم و غش غش میخندیدی کلا دیروز خیلی پر هیجان بود تازه گوشاتم سوراخ کردیم و تو کلی گریه کردی ...
نویسنده :
کیمیا
10:52
آخرین شب پاییز
چه سخاوتمندانه پاییز بلندترین شب سال خود راتقدیم زمستان میکند. دیشب شب یلدا بود رفتیم خونه مامانی تعدادمون خیلی کم بود فقط دایی رضاو خاله زهرا بودن بر عکس هر سال که کلی شلوغ پلوغ بود ،دیگه محبتا به هم کم شده و ... اما خونه پدر جون اینا خیلی مهمون داشتن که ما نرفتیم ترسیدم تو چش بخوری و زیاد این بغل اون بغلت کنن اذیت بشی ولی فکر کنم بابا فرشاد ناراحت شد باور میکنی خودمم اصلا حوصله نداشتم شاید تو بهونه بودی ...
نویسنده :
کیمیا
10:42